جانی داره مشتریشو لعنتی داستان لز با معلم میکنه
جانی به مادر دوستش ، اوا کاررا ، با موتورسیکلت خود به خانه می رود. ارتعاش دوچرخه اوا را بسیار هیجان زده کرد. او می تواند لرزش را در بیدمشک و سینه هایش در تمام مدت سواری احساس کند. حالا که او در خانه است می خواهد جانی کار را که دوچرخه اش شروع کرده بود به پایان برساند. او در ابتدا کمی اکراه دارد زیرا او مادر دوستش است ، اما نمی تواند به او نه بگوید هنگامی که او پستانهای بزرگش را بیرون می آورد تا او بخورد. دوچرخه او ممکن است او را خیس کند ، اما خروس داستان لز با معلم جانی باعث شد که او تقدیر شود.
